0 دیدگاه

با سلام و آرزوی توفیق روزافزون برای شما


سوال در مورد فرد تحصیلکرده ای دارم که متاسفانه از همان اول بسیار دروغگو ،زودباور ،وضغیف بوده است و روی همین اصل ضربه های فراوانی دیده که متاسفانه هنوز بخود که نیامده هیچ، بدتر هم شده ( استفاده از هر نوع موادی مثل کراک ، شیشه ، مشروب مثلا هفته ای یا ماهی یکبار وهمینطور انواع قرصهای افسردگی و اضطراب اما سرخود و بیرویه .)


جهت مراجعه به دکتر یا روانپزشک اصلا همکاری نمیکند.اراده ای ضعیف دارد که یاریش نمیکند تا از دوست بد و مواد مخرب فاصله بگیرد.احساس میکنم حافظه ی کوتاه مدتش مختل گردیده.تنها زندگی میکندوانگیزه و امیدی برای کار ندارد.خودش اعلام میکند که دارای بیماری دو قطبی است بهمراه افسردگی و با اطلاعات کسب شده اش از اینترنت خوددرمانی میکند.گوش بحرف ما نمیدهدو هر کاری دلش بخواهد انجام میدهد.وهر ضربه ای که بخودش میزند باز هم نگران خودش نیست.با روی آوردن به دوستانی که هر کاری کند همراهیش میکنند و مصرف فراوان قرصهایی چون ریتالین،سرترالین،سیتالوپرام،لیتیوم،آمفیتامین آن هم چندین تایی سعی دارد ناکامیها و شکستهای گذشته را بفراموشی بسپارد.و ناگفته نماند که چندین بار راهی بیمارستان گردیده است.


فامیل تقریبا او را بدست فراموشی سپرده اند.ولی از خرابتر کردن اوضاع برای خودش نگران نیست.گویا تنها دیگر همان دم را که نفس میکشد میبیند و بس.با او چه کنم . لطفا راهنماییم کنیدکه بسیار نگران هوش و استعداد هرز رفته و آینده اش میباشم.


از اندرزهایتان سپسگزارم.


موفق باشید


ش.م

دیدگاهتان را بنویسید